دستم را زیرچونهام گذاشتم و صدای ضربان قلبم رو میشنوم . انتخابم امروز پیادهروی و چای نوشیدن بود، که پیادهروی بهم چسبید و چای نه . چای خوردن امروزم از دماغم درآمد . پاهایم درد میکند و در حالت دراز کشیده و چنبره زده روی کتابم ، به جملهی تا حد لزوم کسی را دوست داشتن در کتاب برخوردم و اندکی ذهنم را درگیر خودش کرد ، آیا من هم تا حد لزوم کسی را دوست داشتهام ؟ نه من همیشه بیش از حد لزوم دوست داشتهام و گمانم که درستش همین باشد ، بیش از حد لزوم دوست داشتن ، دوست ,لزوم ,دوست داشتن ,لزوم دوست ,دوست داشتهام منبع
درباره این سایت